شرمنده دکتر!!!!

ساخت وبلاگ
در اتوبوس هستم .... درست است که امروز هوا حسابی سرد است اما از سرمای بیش از حد  فضای اتوبوس به حیرت فرو رفتم.... به اطراف نگاه کردم دیدم بلههه... تمام پنجره های اتوبوس چهار طاق باز است... سریع بلند شدم و بستم پنجره هارا... طرف آقایان اما هنوز پنجره ها باز بود... چند نفر نشسته بودند...حسابی که سردشان شد کمی جابجا شدند... گفتم الان است که یکی ببندد آن منافذ سرما را... زهی خیال باطل... کلاهش را سریع روی سرش کشید یکی و دیگری شالش را محکم تر پیچید... یکی نیست بگوید:استاااد  پنجره را ببند...چرا کلاه سر خودت میگذاری؟؟؟؟ تا چند ایستگاه وضعیت همین بود.. ایستگاه چهارم اما یکی منشا را یافت....بست سرما راهه را و نسشت... دقیق که میشوم می بینم گاهی وضعیت ما هم همین است... به جای اینکه پنجره را ببندیم به خود می پیچیم و سرما را نفرین می کنیم.... باید سرمان را بالا بیاوریم....منشا را پیدا کنیم....آن وقت راه حل پیدا می شود و با تلاشمان مشکل حل .... نیازی به شال و کلاه نیست باور کن... گاهی اما خودمان دلمان میخواهد سر خود کلاه بگذاریم...خود را گول بزنیم....ندیده بگیریم مشکل را.... در صورتی که فقط ی شرمنده دکتر!!!!...
ما را در سایت شرمنده دکتر!!!! دنبال می کنید

برچسب : پنجره ها را وا کن,پنجره ها را باز کن,بازکن پنجره ها را, نویسنده : 2mehrnevis0 بازدید : 287 تاريخ : جمعه 10 دی 1395 ساعت: 21:43

برایم جالب است که دنیا را از دید آدمهای مختلف با افکار متفاوت ببینم. آن وقت است که شدیدا عمیق می شوم و لذت می برم از فکر کردن....  همین حس و علاقه باعث شد که به سراغ کتاب "بیگانه" آلبرکامو بروم. نوشته ی پشت کتاب که توضیحی در باره ی آن بود نظرم را جلب کرد. " بیگانه ای انگار از دنیایی دیگر به دنیای آدمها آمده که همه چیز برایش پوچ و بی ارزش است.قهرمان داستان نه عشق سرش می شود، نه عاطفه ی مادرفرزندی، نه اعتقادات مذهبی، نه انسانیت و نه هیچ چیز دیگر......." به نظرم یعنی یک انسان خیلی خالی، پوچ و بی هدف و در عین حال پر از افکار عجیب.... کتاب 118 صفحه بیشتر نداشت. شخصیت  اصلی داستان"مورسو" یک انسان بی تفاوت است  یا لا اقل سعی می کند خیلی بی تفاوت باشد... هیچ چیزی برایش اهمیت و ارزش و قداست ندارد...بی هدفی موج می زند در این شخصیت...تهی است اصلا.... شاید بتوان با خواندنش به زشتی یک زندگی بی هدف و به دور از انسانیت و تفکر پی برد... شاید با خواندنش بفهمیم گاهی ما هم "مورسو" بوده ایم بدون آنکه متوجه شده باشیم... عاقبت "مورسو"، اعدام با گیوتن است...اوج پوچ گراییش زمانی معلوم می شود که آرزو می کند شرمنده دکتر!!!!...
ما را در سایت شرمنده دکتر!!!! دنبال می کنید

برچسب : بیگانه,بیگانه بیا,بیگانه آلبر کامو pdf, نویسنده : 2mehrnevis0 بازدید : 258 تاريخ : جمعه 10 دی 1395 ساعت: 21:42

آخر هفته سراغ نخوانده هایم رفتم...و چه ساعات خوشی برایم رقم خورد....غرق شدم...غرق لذت... دو فصل از کتاب "ابوالمشاغل" نادر ابراهیمی مانده بود...  و این دوفصل، بهترین دو فصلی بودند که تا کنون خوانده ام...فصل 7 و 8 تقریبا بیشتر قسمتهای کتاب را خط کشیده ام... زیباست این کتاب...خیلی زیبا نادر ابراهیمی در ابوالمشاغل فعالیتهای کاری خود را به صورت خاطراتی با جزئیات دقیق به تصویر می کشد. خاطراتی که آدم را عمیق به فکر فرو می برد...خاطرات مردی خستگی ناپذیر...خاطراتی با طعم عالی صداقت... من بعد از خواندنش کمی خجالت کشیدم از خودم و کم کاریم...این که در راه فکرو اعتقاداتم، کم قدم برداشته ام...همان کم ها هم ممکن است خوب نبوده باشند...یا اصلا فعالیت نبوده باشند... پیشنهاد می کنم حتما حتما سراغ این کتاب بروید...اگر فرصت نکردید، لا اقل فصل 7 را حتما بخوانید....خودمانی تر است...آشنا به نظر می رسد این فصل... فصلی که مرا به ذوق آورد کتاب خوب من... پ.ن: 1. جلد اول کتاب به نام "ابن مشغله" هست که نخواندمش هنوز 2. قسمتهایی از کتاب را در مطالب بعدی قرار خواهم داد ان شاءالله شرمنده دکتر!!!!...
ما را در سایت شرمنده دکتر!!!! دنبال می کنید

برچسب : ابوالمشاغل نادر ابراهیمی,ابوالمشاغل کیست,ابوالمشاغل ا خ, نویسنده : 2mehrnevis0 بازدید : 280 تاريخ : جمعه 10 دی 1395 ساعت: 21:42









شرمنده دکتر!!!!...
ما را در سایت شرمنده دکتر!!!! دنبال می کنید

برچسب : ابولمشاغل کیست, نویسنده : 2mehrnevis0 بازدید : 234 تاريخ : جمعه 10 دی 1395 ساعت: 21:42

باید غبار صحن تو را طوطیا کنند  « آنان که خاک را به نظر کیمیا کنند»    هو هوی باد نیست که پیچیده در رواق  خیل ملائکند رضا یا رضا کنند    بازار عاشقان تو از بس شلوغ شد  ما شاعرت شدیم که مارا سوا کنند    «هر گز نمیرد آنکه دلش» جَلد مشهد است  حتی اگر که بال و پرش را جدا کنند    هر کس به مشهد آمد و حاجت گرفت و رفت  او را به درد کرببلا مبتلا کنند    دردی عظیم و سخت که آن درد را فقط  با یک نگاه گوشه ی چشمت دوا کنند    از آن حریم قدسی ات آقای مهربان  «آیا شود که گوشه ی چشمی به ما کنند»   سید حسن رستگار شرمنده دکتر!!!!...
ما را در سایت شرمنده دکتر!!!! دنبال می کنید

برچسب : آیا شود که گوشه,آیا شود که,شود آیا که در میکده ها, نویسنده : 2mehrnevis0 بازدید : 359 تاريخ : جمعه 10 دی 1395 ساعت: 21:42



گاهی برخی اتفاق های بی اهمیت، زندگی انسان را شدیدا تحت تاثیر قرار می دهد...
آرامشش را می گیرد و نشاط را خفه می کند در او.
در برابر این اتفاقات فقط باید اظهار بی اطلاعی کرد...باید محلشان نگذاشت...باید رد شد و پوزخند زد....
انگار اتفاقی نیفتاده اصلا...
انگار نمی بینیم...
شاید هم انگار یک طور دیگر می بینیم!


شرمنده دکتر!!!!...
ما را در سایت شرمنده دکتر!!!! دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 2mehrnevis0 بازدید : 273 تاريخ : جمعه 10 دی 1395 ساعت: 21:42

در طول زندگی خیلی چیزها را گم می کنیم...اولش اضطراب است و تشویش...هر قدر آن چیزمهم تر باشد، اضطراب هم بیشتر می شود.بعد دنبال می گردیم...همه جا را زیر و رو می کنیم...حتی جاهایی که مطمئن هستیم آنجا نمی تواند باشد.اگر پیداشد که با خیال راحت زندگی را ادامه می دهیم...اگرهم پیدا نشد، دو حالت رخ می دهد که باز بستگی به اهمیت آن چیز دارد.یا کلا بی خیالش می شویم و فراموش می کنیم چنین چیزی بوده و باز زندگی ر ا ادامه می دهیم و یا تا چند روز، چند ماه، حتی چندسال هنوز به آن فکر می کنیم و افسوس می خوریم و باز هم در نهایت زندگی را ادامه می دهیم...دو حالت که تهشان یکی می شود...گمشدنی ها زیاد و متفاوت اند....از آلبوم قدیمی و کلاه حصیری و فلان کتاب و دسته کلید و کیف پول و ادرس و تلفن فلان جا گرفته تا....تا گمشدن یک حس...مفقودی احساس...آن وقت است که حال تو مبهم می شود...وقتی که باید بخندی، نمی توانی....جایی که باید گریه کنی، نمی شود....مکانی که باید سراسر وجودت پر از احساس امنیت باشد و آرامش،گم شده این احساس...نهایتا نمی شود...آن وقت است که جایی که باید معنوی باشی و پر از احساس خوب،انگار خاموش می شوی.. شرمنده دکتر!!!!...
ما را در سایت شرمنده دکتر!!!! دنبال می کنید

برچسب : گمشده,گمشده پست,گمشده در ترجمه, نویسنده : 2mehrnevis0 بازدید : 263 تاريخ : جمعه 10 دی 1395 ساعت: 21:42

اندازه هم چیز مهمی است... اگر اندازه را ندانی،قطعا ضرر خواهی کرد...اصلا گاهی خسارت به بار می آوری...آب اگر بیشتر از گنجایش ظرف باشد،لبریز می شود...حیف می شود...می ریزد روی زمین....رود اگر بیش از ظرفیت داشته باشد،طغیان می کند...اطرافش را نابود می کند...انسان هم ظرفیتی دارد...اگر بیشتر از ظرفیتش داشته باشد، داشته را حیف و میل می کند...طغیان می کند...سرکش می شود...اطرافیان را نابود می کند...قبل از تلاش برای بدست اوردن خواسته ها، کمی برای کسب ظرفیتشان بدویم!اصلا ظرفیت که نباشد،خود آدم هم تباه می شود!!!1.کمی که عمیق شوی می بینی اینکه خیلی از آرزوها و خواسته هایت را نداری، شاید به خاطر این هست که ظرفیت داشتنشان را نداشته ای...باید اول اندازه ی خودت را بگیری و تلاش کنی اندازه ی خواسته ات شوی...2. شاید یکی از مصادیق همین ظرفیت این باشد که می گویند طرف جنبه ی فلان چیز را نداشته3.خیلی ها وقتی فراتر از ظرفیتشان به دست می آورند، عجیب تغییر می کنند...اصلا خاصیت انسان همین است...بی ظرفیتی بد چیزی است4.هی کاش قبل از داشتن چیزی جنبه و ظرفیتش رو داشته باشم شرمنده دکتر!!!!...
ما را در سایت شرمنده دکتر!!!! دنبال می کنید

برچسب : با جنبه ها,18,با جنبه های,با جنبه, نویسنده : 2mehrnevis0 بازدید : 249 تاريخ : جمعه 10 دی 1395 ساعت: 21:42








عطر تو دارد این هوا
سر به هواترین منم...

شرمنده دکتر!!!!...
ما را در سایت شرمنده دکتر!!!! دنبال می کنید

برچسب : سر به هوا,سر به هوا کجا میری,سر به هوا و بزی, نویسنده : 2mehrnevis0 بازدید : 283 تاريخ : جمعه 10 دی 1395 ساعت: 21:41




پیوسته است سلسله موجها به هم
خود را شکست،هر که دل ما شکسته است....




(تصویر از کانال تلگرامی چامه)

شرمنده دکتر!!!!...
ما را در سایت شرمنده دکتر!!!! دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 2mehrnevis0 بازدید : 263 تاريخ : جمعه 10 دی 1395 ساعت: 21:41